نه ماه انتظار به پایان رسید و فردا هفت تیر سال نود خورشیدی دخملی ما قراره به دنیا بیاد.الان پر از اخساسات ضد و نقیض هستم و الویت افکارم سلامتی مامانی و نوزاد هست و بقیش که هیجانه و کنجکاوی و احساسات.
این اواخر وقتی همسری رو میدیدم که کمی بارداری خسته اش کرده و فشاری که بعضی اوقات بهش میومد کلی دلم براش میسوخت و تازه میفهمم احساسات مادرانه به قول معروف از کجا شروع میشه.
ساعت ۹ باید بیمارستان باشیم و به نظرم تا ظهر نی نی وارد دنیای جدیدش بشه.به خدا دیگه نمیدونم چی بنویسم دستم رو کیبرد نمیره فقط سلامتی همسری و نی نی مون رو از خدا میخوام.