دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...
دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...

سرما دادن بابایی

این دختر ما از پنج شنبه یه کوچولو سرما خورده بود که به لطف بابایی بودنش همه رو به باباش انتقال داد.جالبه هر وقت ایرسا مریض میشه من پشت سرش مریض میشم و کلی الان بی اعصابم و بدن درد دارم.خیلی جالب بود دیشب ایرسا خانوم که محبتش به باباش گل کرده بود جوری موقع خواب به من چسبیده بود که بینی به بینی بودیم هی میگفت نازی بابا!! من حس کردم داره مرحله انتقال ویروس رو انجام میده!! از شوخی که بگذریم قبلا هم گفتم حاضرم من مریض بشم و مریضی ایرسا رو نبینم چون یکی دو بار تجربه دارم ودیدن قیافه بی حالش دیوونم میکنه.خلاصه فعلا ایرسا خانوم حالشون خوبه و بابا داره میسوزه و میسازه!! فدای یک تار موی دخترم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ

الهی من فدای تو و دخملی بشمممممممممممم

پگاه پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ http://pegah.blogfa.com

الهی که تنتون به ناز طبیبان نیازمند مباد، هر سه تون سلامت باشیدن انشاالله .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد