دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...
دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...

سر سره بازی

یکی از کادو تولدهایی که ایرساجون پیش پیش گرفته سرسره سه پله است که از جمعه رونمای کردیم براش و خیلی زود راه افتاد تو سر خوردن.با اینکه تو پارک دخترمون فقط تاب بازی میکرد اما تو خونه خلاصه سر سره بازی رو هم یاد گرفت و البته یه مقداری هم پاهاش خراش برداشت که در مجموع راضی بودم از این خرید.چون احساس میکنم دیگه حوصله اش تو خونه با اسباب بازی های تکراری سر میرفت.

یه اتفاق دیگه هم از شیر گرفتن ایری جان هست که تقریبا کامل شده و به قدری بی تفاوت بوده کلا نسبت به شیر و غذا و خوردنی که اصلا به روی خودشم نمیاره که چرا شیر نمیخوره.در عوض دخترم الان چایی با شکلات و بیسکوییت میخوره کلی خنده دار میشه.

ایرسا کم کم آماده میشه که بره مهدکودک.امیدوارم شخصیتش کامل تر بشه با دیدن بچه های هم سن و سال و خجالتی بودنش بهتر بشه.


پ.ن: امروز تولد مامانی هست اون خیلی برای من و ایری زحمت میکشه و با توجه به سیستم خاص ایرسا تو این دو سال تحت فشار زیادی بود.امیدوارم با بزرگتر شدنش و کارای قشنگی که میکنه این روزها رو برای مامانش جبران کنه.تولدت مبارک عزیزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد