دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...
دست نوشته های یک پدر

دست نوشته های یک پدر

این صفحه را برای دخترم مینوسیم...

اول مهر

امروز داشتم فکر میکردم یه روز از همین روزا اول مهر باید ایرسا گلی رو ببریم مدرسه.وای که چه کیفی داره.دخترم بزرگ میشه و من بزرگ شدنشو میبینم هیچ لذتی بالاتر از این نیست...

نظرات 1 + ارسال نظر
من و اطراف من... یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ب.ظ http://mylife89.blogsky.com/

سلام
من با اینکه الان مامان نیستم اما خوب اول مهر هنوز واسه واسه ی بچه ی نداشته کلی ذوق دارم که روزی میاد و روزی منم باید ببرمش مدرسه..واقعا حس باحالیه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد